به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین حسین درودی، محقق و پژوهشگر عرصه تعلیم و تربیت اسلامی در نوشتاری، به ۱۱ پرسش مبتلابه دانش آموزی پاسخ داد و آن را به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری حوزه، قرار داد.
مشروح پرسش و پاسخ ها به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه/ یکی از دستاوردهای مهم و مثل زدنی انقلابی اسلامی جهت تعامل خردورزانه نزد آزاد اندیشان جهان عبارت است از ایجاد نهضت سواد آموزی به فرمان تمدنی معمار کبیر انقلاب اسلامی؛ زیرا ایشان قدرت انتخابگری سالم را یکی از ارکان اسلام ناب می دانستند برای افزایش سطح اطلاعات و آگاهی به روز مردم جهت تشکیل جامعه طیبه؛ از همین رو حماسه سیاسی آنان در اسفند ۴۰۲ به فرمایش مقام معظم رهبری جهاد سیاسی ملت ایران که شاید هنوز برای سیاستمداران عالم قابل فهم و درک میدانی نباشد حضور حماسی و جهادی مردم در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و نیز مجلس شورای اسلامی بود که هم دوستان را امیدوار کرد و همچنین دشمنان داخلی و خارجی را ناکام نمود؛ در همین راستا جهت افزایش بینش معارفی دانش آموزان و دانشجویان ادامه سلسله های پاسخهای به سؤالات و شبهات دانش آموزان لازم و ضروری می دانیم.
یکی از پر تکرارترین سؤالات و شبهات سکوی های فضای رسانه ای که چشم همگان را خیره کرده و دلهای رئوف را از غفلت ورزی حوادث دلخراش غزه برحذر داشته است و نیز برخی دانش آموزان و دانشجویان از روی وجدان پاک و غیرت انسانی خویش اعلام می دارند آیا واقعا خداوند بلند مرتبه جنایات غیر قابل وصف رژیم صهیونیستی در غزه؛ مظلوم و مقتدر را مشاهده و معاینه نمی کند و برای آنها پاسخی ندارد؛ تا اینکه برای دیگر ظالمان خرد و کلان جهان درسی محسوب گردد؟ برای پاسخ به این سؤال نیاز است ابتدا به قانون خلقت در جهان هستی بپردازیم که آیا ابر و باد مه و خورشید به فرمان انسانها انجام وظیفه می کنند یا به دستور خالق خود در کار هستند که هیچ خطا و خلافی از آنها صادر نمیشود چراکه خالق هستی به آنها جواز انتخاب و اختیار نداده است، اما انسان هایی که از این نعمت بی بدیل انتخاب و اختیار برخوردارند که هم می توانند جاده خدمت را به روی خود بگشایند و همچنین دیگران را از برکات آن برخوردار کنند و در عین حال هم می توانند کودک کشی و بدترین جنایات را به نام خودشان رقم بزنند و لکن آنچه مهم و قابل پژوهش است دلیل و سبب انتخاب نوع دوم توسط رژیم صهیونیستی است که لازم است به عوامل آن پرداخته شود که چرا ایشان در قتل فجیع بی گناهان نظیر کودکان و مردان و زنان بی گناه جهت نسل کشی در باطن خویش احساس پلشتی و پستی نمی کنند؟.
اولین عامل عبارت است از محتویات قلبی آدمی بدین معنی که محبت افراطی به خویشتن آن هم در سطح خود پرستی به جایی می رسد نه کسی را به دین خود قابل و لایق می داند تا دعوت کند و نه چشم انسان دیدن دیگران را دارد و اما دومین عامل شکل و شیوه تفکری افراد صهیونیست شیطان زده است که با قیاس غیرمنطقی و شهوی هیجانی در میان جامعه بشری ظهور و بروز پیدا کرده است که آثار تخریبی آن سبب دوگانگی و دو رویی با خود و دیگران در رفتارهای اجتماعی گردیده و می گردد که به تدریج مبدل به جنگ های کوچک و بزرگ و انواع سرقت ها و حق کشی می شود؛ مهم این است که انسان اگر فهم کند که برای انسان بودن نیاز است اول با خواسته های نفسانی و وسواس شیطانی درون خود مبارزه کند و الا صهیونیست درونی او مبدل به صهیونیست جهانی خواهد شد که نمونه چهره پلید و پست آن در فلسطین بر هیچ یک از جهانیان پوشیده نیست.
امروز در نظام بین الملل اشخاص یا از صهیونیست درونی برخوردار هستند که نشان آن عبارت از همکاری و هم آوایی با صهیون جهانی حتی در کشورهای به ظاهر مسلمان است و یا اینکه با صهیون درون خود بصورت مؤمنانه و بدون التماس به سازمان بین الملل و اداره کنندگان آن مانند مردم غزه و یمن و افریقا و سایر کشورها در حال مبارزه هستند و هزینه های آن را پرداخت می کنند که لاجرم مردم غیور فلسطین برای استیفای حقوق خود نیار به مبارزه و مقاومت با وعده های قرآنی دارند تا از اسارت و بردگی ظالمان و فاسقان در عزت و امان باشند و برای این اقدام نیاز است ابتدا از سرمایه بدنی خودشان هزینه کنند و سپس از روح و روان خویش؛ اگرچه سلامتی بدن بطور حتم بازگشت ندارد ولی برای روح و روان جبران های بی پایانی هست که هم در این دنیا قابل درک و دریافت است و هم در جهان بی پایان آخرت؛ در حال حاضر مردم مظلوم و مقتدر غزه صحنه های دهشتناک و دلخراشی را تحمل کرده و می کنند و لکن از اسارت صهیونیست ها و قتل و غارتهای آنها و نیز اخراج تدریجی مردم خود از سرزمین فلسطین و ذلت آوارگی آن جلوگیری کرده و می کنند و همچنین در آینده نه چندان دور پاداش مقاومت مؤمنانه خود را در آغوش می کشند همچانکه تا امروز دستاوردهای بینالمللی آنان معرفی عزت و عظمت اسلام برای مسلمان مقاوم و امیدوار به وعده های الهی را به دورترین نقاط مراکز فرهنگی و دانشگاههای جهان بصورت معجزه آسا مخابره کرده اند و موضوع تمدن نوین اسلامی را بر روی میزهای نخبگان جهان حاضر کرده اند و از همه مهمتر دروغ هولوکاست و نیز پایان عصر مکتب لیبرالیسم جهان؛ سرمایه سالاری را بشارت داده اند و باطن متعفن و متفرعن آن را از مخفیگاهش خارج کرده اند و بلاشک دیگر دستاوردها و همچنین خون آوردهای آنان چنان در تاریخ بشریت ثبت و ضبط خواهد شد که در کمین بودن عقاب خداوند متنقم بر هر انسانی آشکارا و هویدا خواهد شد؛ همچنانکه تاریخ فرعونیان این مطلب را تایید کرده و می کند.
در ادامه به ۱۱ سؤال دانش آموزان که از فراوانی بالایی برخوردار است می پردازیم:
۱- آیا تکامل گرایی (داروینیسم) با خداپرستی در تضاد است؟
چارلز رابرت داروین دارای پیشینهای دینی به عنوان یک پروتستانِ توحیدگرا بود که در مدرسهای انگلیکن به تحصیل پرداخته بود او با هدف کشیش شدن برای اخذ مدرک کارشناسیاش که شامل مطالعه الهیات انگلیکن میشد به دانشگاه کمبریج انگلیس رفت و در دانشگاه زیستشناسی و زمینشناسی را فرا گرفت که نظریه او میگوید همهٔ گونهها دارای اصل و نسب مشترک هستند؛ امروزه این نظریه در میان دانشمندان پذیرفته شده است و یکی از مفاهیم بنیادین زیستشناسی بهشمار میآید؛ البته تأثیر این نظریه پژوهشی هرگز به زیستشناسی محدود نمیشود و حوزههای مختلف دیگری از علم را تحت تأثیر خود قرار داده است. داروین نظریهٔ خود را مبنی بر اینکه زایش نسلی و تغییر گونه ها در طول زمان نتیجه فرآیندی به نام انتخاب طبیعی بوده است که در آن، تلاش برای بقاء تأثیر مشابهای بر روی اصلاح نژاد گزینش شده برای پرورش انتخابی را در بر دارد؛ این کشف علمی داروین ضمن پیونددادن همه علوم زیستی به یکدیگر، علت تنوع زیستی را نیز توضیح میدهد با توجه به معرفی نظریه داورینیسم حال به تضاد آن با خدا پرستی می پردازیم:
۱- نقض ناظم و نظم دهنده به موجودات جهان توسط کسی که خود به دلیل یکتایی و بی همتایی نیازی به نظم ندارد. ۲- نقض مطلق ثبات گرایی در نظام هستی و اثبات مطلق نظام تغییر و تبدل ۳- اصالت دادن به قانون تنازع بقاء جهت تکثیر و تکامل گیاهان و جانوران ۴- اصالت دادن به حاکمیت محیط بر موجودات ۵- تسلیم تغییرات محیط بودن جهت ماندگاری ۶- نقض مجازات بلند مدت ظالمان به سبب اصل تکامل پذیری ۷- نسبی شدن اخلاق ۸- ثبات پذیری از محیط و تبعیت از آن ۹- مداخله موجودات در جایگزین کردن شکل زیستی خودشان ۱۰- توهم زدگی نسبت به قوانین جهش های درونی موجودات و عدم احاطه علمی به اختلاف کروموزوم های موجودات یعنی ساختارهای رشتهمانندی که درون هستهی سلولهای گیاهی و جانوری حاکم می باشند. ۱۱- اتهام زنی نسبت به نظریات دینی ۱۲- سوء استفاده مکاتبی مانند فاشیسم و مارکسیسم از این نظریه جهت ستمگری
۲- آیا ما از نسل میمون هستیم؟
شاید انسان با میمون و برخی حیوانات و گیاهان در حواس پنجگانه درونی و برونی مشترکاتی داشته باشند مانند تغذیه و تولید مثل و همچنین ارتباط گیری با سایر موجودات در جهان طبیعت ولی این مشترکات دلالت بر هم نسلی نمی کند، چراکه در حال حاضر میمون هایی در نزدیکی بشر زیست می کنند و از بسیاری از خدمات مدرن هم برخوردار هستند اما تا به حال از تبدیل یک میمون به انسان خبری منتشر نشده است و از همه مهمتر بشر عصر مدرنیته در آزمایشکاه های پیش رفته خود هنوز نتوانسته است این نظریه را بصورت علمی اثبات و اعلام کند.
۳- آیا ما جانشین خدا هستیم؟
خداوند جسم نیست تا جانشین داشته باشد. مقصود از جانشینی برای بشر در صفات است که انسان صاحب صفات خداوندی در بخشندگی و صبر و دیگر صفات تکاملی که انسان را از مادیات فراتر برده و به مقام ملکوت نزدیک می نماید و در نتیجه هم نشینی با فرشتگان را نصیب او می کند بوده و هست و خواهد بود چراکه انسان مادی و صاحب ویژگی های حیوانی یا پست تر از آن مقصود از آفرینش خداوند بلند مرتبه نمی باشد.
۴- آیا فرشتهها به ما انسانها سجده کردهاند؟
فرشتگان مانند انسان ها از بدن مادی برخوردار نیستند تا مقصود از سجده به خاک افتادن آنها در برابر دیگران باشد بلکه مقصود از سجود فرشتگان عبارت است از خدمت رسانی بدون چشمداشت آنها به انسان برای اطاعت و عبادت از خداوند بی همتا؛ به همین دلیل شیطان از این دستور حکیمانه سر پیچی کرد و دلیل ایشان این بود که آتش نباید در خدمت خاک باشد زیرا آتش نور ایجاد می کند نه انسانی که از جنس خاک است؛ با تولید این قیاس باطل در برابر دستور خالق یکتا دستور مجازات او با توجه به عبادات و اطاعت های کذشته اش ایشان صادر گردیده است.
۵- آیا انسان اشرف مخلوقات است؟
مخلوقات در جهان هستی با همدیگر مشترکات بسیاری دارند و لکن تنها مخلوقی که در یک امر با هیچ مخلوقی دارای اشتراک نیست انسان است که اگر از این نعمت و سرمایه اختصاصی خود بهرمند گردد و نیز دیگران را برخوردار کند بر همه موجودات و مخلوقات اشرف و برتر خواهد شد.
۶- آیا تکهای از خدا در درونِ ماست؟
خداوند بلند مرتبه مانند جسم نیست تا از طول و عرض و عمق برخوردار باشد؛ در نهایت تکه پذیری و جدا شدن جزء از کل در خداوند راه ندارد پس این سؤال بدین صورت غلط است و می توانیم آن را اینگونه اصلاح کنیم که آیا درون و برون انسان با خداوند در ارتباط است که جواب آن عبارت است از؛ بله هر موجودی به اندازه خودش با خداوند مرتبط است در خیر و خدمات چون خداوند خالق آنها است، ولی در شر و شرارت مرتبط نیست چراکه آنها نشانه ضعف و نقص است و در خداوند نقص و ضعف راهی ندارد.
۷- چرا نماز بخوانم؟
نماز یک بخش کوچک آن خواندنی است و لکن بخش های مهم آن با عمل به دست می آید مانند طهارت جسمی، روحی، مالی و مکانی و همچنین نظم در صف و رعایت قبله و همچنین ایجاد اتحاد قشرهای مختلف جامعه و مباحث مهم دیگری که برای زندگی بدون ظلم و ستم به خود و دیگران مورد نیاز هر انسان و جامعه ایی می باشد.
۸- چرا باید اینطور نماز بخوانیم؟
در دستورات خداوند انسان تمام علت را نمی تواند درک کند چراکه علم و آگاهی و همچنین وسعت و ظرف آن را ندارد ولی می تواند به برخی از حکمت های آن پی ببرد مانند قنوت در نماز بدین معنی که باید همیشه از زمین و جاذبه های آن فاصله بگیرد و به سوی آسمانها توجه داشته باشد و همچنین در سجده کردن توجه به ورود و خروج خود در این جهان مادی را در تفکراتش فراموش نکند که فقط خودش را یک جسم مادی مانند حیوانات فرض کند.
۹- آیا خدا به نماز ما احتیاج دارد؟
خداوند بلند مرتبه اگر به نماز انسان نیاز داشته باشد دیگر صفت یکتایی و بی همتایی برای او معنی ندارد؛ خالق بشر چون یکتا و بدون شریک است باید عبادت گردد تا انسان به واسطه آن عبادت از نیاز به همنوعان جدا گردیده و غنی شود چراکه عزت انسان در بی نیازی از موجودات فقیر و محتاج است که این مهم هم بدون عبادت خداوند غنی بالذات بدست نمی آید.
۱۰- غذای روح، نماز یا موسیقی؟
در جهان دو نوع موسیقی موجود است یکی ساخته و پرداخته خالق است و دیگری دست پرورده مخلوق می باشد قطعا قیاس مخلوق با خالق اشتباه بسیار بزرگی است، چراکه موسیقی خداساخت مانند نسیم صبحگاهی که توسط تمام موجودات هستی نواخته می شود با موسیقی محدود و موقتی انسان قابل مقایسه نیست، در نهایت به دلیل آنکه تمام هستی با زبان خود نماز می خوانند اگر نماز توسط انسان کامل و سالم برگزار گردد از موسیقی خداساخت بهره مند می شود.
۱۱- اگر نماز غذای روح است، چرا من لذتی نمیبرم؟
اگر انسان از میوه شیرین و پر آب لذت نمی برد باید علت آنرا در معده خود جستجو کند چراکه در لذت نیاز است ارتباط دو طرفه باشد اگر روح انسان سالم باشد از فضای طبیعی گل و گیاه لذت می برد ولی با روح آسیب دیده و عزادار و گرفتار درد و مرض جسمانی نمی تواند لذت ببرد در نماز هم اگر روح انسان دچار آلودگی و حوادث آسیب زا قرار گرفتار باشد از لطافت و زیبایی نماز نمی تواند لذت ببرد.
۳۱۳/۱۷